Quantcast
Channel: تیمارستان من
Viewing all 43 articles
Browse latest View live

...:: Chi Chik Poouff ::...

0
0

چی چیک پوف ... چی چیک پوف ... پوف ... پ و ف ف ف .... ف ف ف ف ...

- شما نمی کشی آقا شهیار؛ اوا خاک بر سرم، ببخشید به اسم کوچیک گفتم حاج آقا؟

- خواهش می کنم، راحت باش...نه، ممنونم... از من میشنُفی شما هم نکش دختر جان... خدارو خوش میاد آخه دختر به این خانومی، به این خوش بر و رویی سیگار دستش بگیره؟... مردم چی میگن؟!

- (پوف ... پ و ف ف ... ف ف ف ف ...) از کجاش بگم آخه حاج آقا...؟ هم دوره خودتون بود؛ خوب می شناسیدش به خدا ... نشون به اون نشونی که کلاه مخملی اش هیچ وقت از سرش نمی افتاد و همیشه خدا هم تسبیح درشتِ  مسجد شاهی اش لای انگشتای کلفتش وول می خورد و یه دسته صدفی خوش دستِ زنجان دائم توی جیبش غلاف بود ... قبل از انقلاب که همه جاهل بودند و نجس خور! اون هروقت  با آفتابه عرق می خورد چشماش گشادتر می شد و هِر هِر و کِر کِرش تموم بازارچه رو پُر می کرد...

قَسَمش قسم ابولفضل بود و توی محله کسی جرات نمی کرد روی حرفش حرف بزنه...از اونطرف دخترای محله  هم همه براش هلاک بودند و روی شعله زردای نذری امام حسین، اسمش رو با دارچین می نوشتن...

آخرش هم توی بحبوحه ی زمون انقلاب دختر حاج مَمَدِ روضه چی رو گرفت و بعده انقلاب هم توبه کرد و تموم زندگی اش رو وقفِ غلومی امام رضا کرد...

(پوف ... پ و ف ف ... ف ف ف ف ... پ و ف ف)

من دختر همونم حاجی...

یک سال نشده بود بابا رفته بود مشهد که خان داداشمو وقتی داشت از مرز هرات بر می گشت گرفتن و کردن توی هولُفدونی و بعد چند وقت رفقاش گفتن که پشت همون میله به درک واصلش کردن؛ نمی دونم مجید دست قیچی رفیق جینگش می گفت سر قضیه خاطرخواهی، داداش دختره مثکه آژان بوده واسش زده و دست آخر هم پرونده اش رو بست، اما هرچی که بود کمر همه امون،به خصوص مامانمو بدجور شکست.

وقتی خبر اعدام خان داداشو دادن انگاری آسمون گرفت و هُری بارید،بابا بی خبر از ما بود و ما بی خبر از بابا، مامان خودشو می زد، به بابا فحش می داد، به بابا بخوره توی سرش حاجی، استغفرا... به خدا هم زبونم لال لیچار بار می کرد و فحش نا.موس می داد...

کُفر خونه رو برداشته بود، حتی آبجی کوچیکه ام که تازه نُه سالش تموم شده بود و تازه نماز خوندن یاد گرفته بود، ریا تو قنوت و سجده اش موج می زد!

(پوف ... پ و ف ف ... ف ف ف ف ...)

مامان من حاجی که چادر از سرش نمی افتاد صبح خروس خوان بی خبر از خونه می زد بیرون و دیر وقت برمی گشت و یه راست می رفت زیر دوش حموم. وقتی هم از زیر دوش درمی اومد با موهای خیس می رفت بالا پشت بوم و پای تلفنش یه جور بلند بلند حرفای بی نا.موسی می زد که صداش تا هفتا محل انورتر هم میرفت وحواس همه ی مردای همسایه که رو زناشون...روم سیاه، پرت می کرد.

دیگه من مونده بودم و آبجی کوچیکه ام ثریا... هه، حاجی فکر کن دختر بچه چند ماهی تو خودش بود، همه ی نمره هاش بیست بود به خدا، اما یهو همه رو روفوزه شد. رژ لب مامانَرو کِش می رفت و می مالید به لب و لوچه ی کوچولوش تا اینکه بعد از چند وقتی که تو خودش بود اومد پیشم و زد زیر گریه که آبجی شیکر خوردم... وای حاج آقا دنیا رو سر خراب شد، ده سالش تموم نبودا به خدا اما...

(پوف ... پ و ف ف ... ففف ف ف ف ...)

بی خیال حاجی، اصلا نمی دونم این حرفارو واسه چی می زنم، هه... خدا قربونش برم هرکیو یه جور می زنه مارو همه جوره زده و میزنه، شُکر...

آره من دختر همونم حاجی... می شه امشب رو اینجا پیش شما بمونم؟ صیغه هم میشم ها...

- یه نخ از اون سیگارت بده...

(چی چیک پوف ... چی چیک پوف ... پوف ... پ و ف ف ف .... ف ف ف ف ...)

chichik poouf


پ.ن۱: چی چیک پوف صدای روشن کردن سیگار و زدن پک اول به آن است! لطفا توجه فرمایید...

پ.ن۲: اینجانب طرفدار پُر پرو پا قرص تیم ملی ساحل عاج و برادر دیدیه دروگبا مهاجم این تیم می باشم و ضمن حمایت رسمی خود و کلیه پرسنل این تیمارستان، آرزوی توفیق روز افزون و قهرمانی در جام جهانی ۲۰۱۰ را برای این تیم " خیلی مردانه " داریم.

پ.ن۳: فیلم مستند ROCK ON! آخرین ساخته اینجانب در اواخر مراحل تدوین به سر می بره و بزودی برای کسب مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آماده خواهد شد. ضمنا سایت تخصصی این فیلم نیز تا اواخر تیرماه  برای مشاهده ی عموم بارگذاری خواهد شد.

جهت کسب اطلاعات بیسر راجع به این فیلم توجه شما را به لینک های مرتبط با این فیلم جلب می کنم:

کلیه لینک های فیل.تر شده زیر را با پسوند  "ir. "  را به پسوند  " us. "  تبدیل کنید.

عکس‌هایی از اولین مستند تخصصی موسیقی راک در ایران - ROCK ON

گفتگوی اختصاصی با کاوه آفاق درباره موسیقی فیلم راک آن

اروین خاچیکیان در مستند Rock On حضور دارد

حضور یاس در فیلم مستند راک آن!

مصاحبه اختصاصی با یاس پیرامون مسائل مختلف و حضورش در فیلم راک آن

مصاحبه با سهیل الفت از گروه آژیراک و پاسخگویی به سوالاتی در مورد حضور در مستند راک آن

 مصاحبه با گروه تارانتیست و سوالاتی راجع به حضور در فیلم مستند راک آن

مصاحبه با آراد آریا (شاکری) تنظیم کننده و یکی از خوانندگان آهنگ فیلم راک آن،

پ.ن۴: مصاحبه اختصاصی من با شهرزاد سپانلو را از  اینجا  بخوانید.


...:: 3 مرداد 89 ::...

0
0

زیر پای پیرمردی نشسته ام که آن بالا روی صندلی درست جلوی آیینه با یک دست ریش های سپیدش را خِرت خِرت می تراشد و با دست دیگرش وبا چشمانی بسته هوا را در جست و جوی یافتن چیزی چنگ می زند...

زیر پایم کودکی خوابیده که آن پایین روی تختخوابِ کوچکش درست جلوی چشم های پراز ذوقِ ده ها زن و مرد زیبا و آراسته که دورش حلقه زده اند و برایش کادوهای پر زرق و برق آورده اند، با هر دو دست کوچک اش در یافتن چیزی با چشمان بسته هوارا چنگ می زند...

من میان این دو، خودم را چقدر شبیه آن بالا سری می بینم که مادامی که ریش های پر پُشتش را می تراشد، موهای روی شانه ی من این پایین بلند و بلندتر می شود تا که تو بالاخره با دو دست پر از ستاره از راه می رسی و موهای روی شانه ام را شبیه درخت کریسمس با ستاره هایت تزئین می کنی و دستان معلق من را که در جستجوی دستانت به هوا چنگ می زنند را در دستانت آرام می کنی...

پیرمرد وِل کنِ ماجرا نیست، خِرت خِرت ریش هو سبیل ها را می تراشد و روی سر ما می ریزد و به ما نگاه و حسادت می کند و گه گداری اشک می ریزد؛ آخر امروز روز تولد کهنسالی اش است و می خواهد در این ضیافت تک نفره تمام خاطرات سوم مرداد ۸۹ را تنهای تنها زنده کند!

کودک آن پایین کادو هایش را باز می کند و هی لپ هایش توی دست این و آن دست به دست می شود اما دستان اوست که کماکان بالا، سمت تورا چنگ می زند..

من شمع های روی کیکی که تو برایم آوردی را در حالی که دستانت را در دستانم دارم فوووت می کنم و با خاموش شدن شمع ها تو دستانت را آرام از دستانم بیرون می کشی و تمام آرامش من را با خودت می بری... دو ر و دور تر می شوی و تمام ستاره های موهای روی شانه ام به پایین و روی سر کودک می ریزد...

من به کودک توجهی نمی کنم ، بلند می شوم و می روم بالا پیش پیرمرد، آیینه را از دستش می گیرم و جلوی او می نشینم تا آیینه اش باشم.پیرمرد به من و من به پیرمرد ذل می زنم، تیغ را از دستانش می گیرم و موهای روی شانه ام را می تراشم تا ریش هایش بریزد! پیرمرد جوان می شود اما هنوز خیلی پیر است، انگاری جوانی خود من است که اینقدر پیر است یا نه اصلا خود من است که همیشه بعد از رها شدن دستانت از دستم انگار که چیزی گم کرده باشم، انگار که چیزی گم کرده باشیم، در جستجوی گرفتن آرامش از دستانت به هوا چنگ می زنیم...

تو اما، تو

بانوی سپید قصه ها که قصه ها را جا گذاشتی و آمدی به دنیای پُر از زشتی و پلید ما؛ تویی که تمام سعی ات را می کنی تا سومین روز مردادم را برایم پُر کنی از ستاره و خاطره ها... کاش سوم مرداد هر سال نیم نگاهی به دستان آن کودک، من و آن پیرمرد که هر سه روی هم درکنارت ۱تن هم نمی شویم، می انداختی که چطور در آرزوی آرامش دستانت چهارم، پنجم، ششم و ... های تقویم هوا را چنگ می زنیم و در نبود آرامش دستانت سیر گریه می کنیم...

پ.ن۱: سه مرداد - و باز هم چیزی شبیه تولد من!

پ.ن۲: کاش می دانستی بزرگترین کادوی روز تولدم، دستان گرم و مهربان و آرامش بخش ات است ، بانوی سپید قصه ها...

پ.ن۳: مراحل تدوین فیلم مستند راک آن به اتمام رسیده... بزودی و پس از مراحل گرفتن مجوز این فیلم ( به امید خدا) خبرهایی مبنی بر چگونگی انتشار این فیلم را اعلام خواهیم کرد.

پ.ن۴: با حترام به استاد بهمن قبادی و تمامی نقش آفرینان و دست اندرکاران فیلم " چه کسی از گربه های ایرانی خبر داره؟"  با برداشتی طنز از این فیلم، فیلم طنز " هیشکی خبر نداره...؟!" را جلوی دوربین بردیم که یک تصویر از چند پلان از این فیلم را در زیر می توانید مشاهاده کنید. (اطلاعات بعدی بزودی)

هیشکی خبر نداره؟

هیشکی خبر نداره...؟! (برداشت طنز از فیلم کسی از گربه های ایران خبر نداره)

کارگردان: شهیار کبیری

با حضور افتخاری: شهاب الدین مرتضوی - هادی پاکزاد و شادروان هایده!

با بازی: حسین صفری - شهیار کبیری - امیر مُطلبی - مصطفی صالحی - زیبا علی صدرلو - آریا کرنافی

محصول : موسیقی ۳۶۰ - پالاپال موزیک و آب انار موزیک

...:: دیگر از یک لیوان آب نخواهیم خورد ::...

0
0

* برای این روزهای حسين صفري :

2- خودمان را به آن راه می زنیم، ساعت ها می نشینیم و باهم آتش را کشف می کنیم! سیگارت را که  روشن كرده، وسط آن پُک اولی یا دومی، خودت را لوس مي كني و می گویی: "حالا بیا با هم راز خلقت و تولید مثل را کشف کنیم..."

1- خودم را به آن راه می زنم، تلویزیون را روشن می کنم، جسد های فا.حشه هایی را می بینم که می خواهند خودشان را فرو کنند؛ فرو کنند به همان گوشه ای از ذهنم که تو خالی اش گذاشته ای. زود تلویزیون را خاموش می کنم، می روم سرِ یخچال و چند جرعه ای آب خنک می نوشم از بطری، بدون لیوان همانطور که تو دوست نداری... بعد می روم که بخوابم ولی از دیوار پشت کمدِ لباس، صدای زن همسایه است که مزاحمم مي شود و توجه ام را جلب می کند؛ صدای زن همسایه به اوج می رسد، صدایش به اوج می رسد یا خودش، نمی دانم...

4 – خودمان را به آن راه می زنیم، ساعت ها کنار هم می خوابیم، با خصوصی ترین جاهای هم وَر می رویم تا با هم راز خلقت و تولید مثل را کشف کنیم! کسی آن سوی دیوار انگار تلویزیون را خاموش می کند؛ لب هایم را روی لبهایت فشار می دهم و می گویم: "هیس...!" نمی خواهم آدمک آنسوی دیوار صدای تو را برای نشنیدن صدای دلتنگی اش بهانه کند...

3- خودم را به آن راه می زنم و به روی خودم نمی آورم که این صدای خنده ی توست، صدایی که روی خاطره آغوشت، بر لباس های من خیلی وقت است جامانده،و حالا تو سیگارت را توي بقل آن نره خر کشیده یا نکشیده، میان پُک چندم و چندم، نمی دانم درون همان لیوانی که من دوستش دارم خاموش می کنی؛ همان لیوانی که الان دیگر مال توست؛ می دانی که من همیشه بطری را ترجیح می دهم، حداقل مزه ی گس خاکستر ته سیگار نمی دهد...

1livan

پ.ن۰ :  دیگر از یک لیوان آب نخواهیم خورد (عنوان شعری از آنا آخماتوا)

پ.ن1: وب سایت رسمی فیلم مستند Rock On به کارگردانی اینجانب راه اندازی شد. برای ورود به این سایت و دریافت آخرین اخبار این فیلم مستند اينجا کلیک کنید.

پ.ن2: شماره دوم مجله پالاپال منتشر شد. می توانید این مجله را از اینجا دانلود کنید و مقاله این بنده ی حقیر را هم در باب پرونده ای برای فیلم گربه های ایرانی، ساخته بهمن قبادی را در پالاپال بخوانید. در این شماره همچنین مقاله هایی از شاهین نجفی،کاوه آفاق، دکتر ادیب وحدانی، ایمان محمدی، امیر مطلبی و... نیزبه چاپ رسیده است.

پ.ن3: فیلم کوتاه کافه قبر، با بازی عبدی بهروانفر و به نویسندگی و کارگردانی اینجانب را می توانید به صورت اورجینال در تهران از فروشگاه نشر ثالث واقع در خیابان کریم خان و در سراسر ایران از طریق فروشگاه اینترنتی www.palapal.net و از اینجا به صورت پستی تهیه نمائید.

...:: دیگر از یک لیوان آب نخواهیم خورد ::...

0
0

* برای این روزهای حسين صفري :

2- خودمان را به آن راه می زنیم، ساعت ها می نشینیم و باهم آتش را کشف می کنیم! سیگارت را که  روشن كرده، وسط آن پُک اولی یا دومی، خودت را لوس مي كني و می گویی: "حالا بیا با هم راز خلقت و تولید مثل را کشف کنیم..."

1- خودم را به آن راه می زنم، تلویزیون را روشن می کنم، جسد های فا.حشه هایی را می بینم که می خواهند خودشان را فرو کنند؛ فرو کنند به همان گوشه ای از ذهنم که تو خالی اش گذاشته ای. زود تلویزیون را خاموش می کنم، می روم سرِ یخچال و چند جرعه ای آب خنک می نوشم از بطری، بدون لیوان همانطور که تو دوست نداری... بعد می روم که بخوابم ولی از دیوار پشت کمدِ لباس، صدای زن همسایه است که مزاحمم مي شود و توجه ام را جلب می کند؛ صدای زن همسایه به اوج می رسد، صدایش به اوج می رسد یا خودش، نمی دانم...

4 – خودمان را به آن راه می زنیم، ساعت ها کنار هم می خوابیم، با خصوصی ترین جاهای هم وَر می رویم تا با هم راز خلقت و تولید مثل را کشف کنیم! کسی آن سوی دیوار انگار تلویزیون را خاموش می کند؛ لب هایم را روی لبهایت فشار می دهم و می گویم: "هیس...!" نمی خواهم آدمک آنسوی دیوار صدای تو را برای نشنیدن صدای دلتنگی اش بهانه کند...

3- خودم را به آن راه می زنم و به روی خودم نمی آورم که این صدای خنده ی توست، صدایی که روی خاطره آغوشت، بر لباس های من خیلی وقت است جامانده،و حالا تو سیگارت را توي بقل آن نره خر کشیده یا نکشیده، میان پُک چندم و چندم، نمی دانم درون همان لیوانی که من دوستش دارم خاموش می کنی؛ همان لیوانی که الان دیگر مال توست؛ می دانی که من همیشه بطری را ترجیح می دهم، حداقل مزه ی گس خاکستر ته سیگار نمی دهد...

1livan

پ.ن۰ :  دیگر از یک لیوان آب نخواهیم خورد (عنوان شعری از آنا آخماتوا)

پ.ن1: وب سایت رسمی فیلم مستند Rock On به کارگردانی اینجانب راه اندازی شد. برای ورود به این سایت و دریافت آخرین اخبار این فیلم مستند اينجا کلیک کنید.

پ.ن2: شماره دوم مجله پالاپال منتشر شد. می توانید این مجله را از اینجا دانلود کنید و مقاله این بنده ی حقیر را هم در باب پرونده ای برای فیلم گربه های ایرانی، ساخته بهمن قبادی را در پالاپال بخوانید. در این شماره همچنین مقاله هایی از شاهین نجفی،کاوه آفاق، دکتر ادیب وحدانی، ایمان محمدی، امیر مطلبی و... نیزبه چاپ رسیده است.

پ.ن3: فیلم کوتاه کافه قبر، با بازی عبدی بهروانفر و به نویسندگی و کارگردانی اینجانب را می توانید به صورت اورجینال در تهران از فروشگاه نشر ثالث واقع در خیابان کریم خان و در سراسر ایران از طریق فروشگاه اینترنتی www.palapal.net و از اینجا به صورت پستی تهیه نمائید.

..:: آلبوم موسيقي راك آن ::...

0
0

پيش فروش آلبوم موسيقي ROCK ON

مجموعه موزيك هاي هنرمندان حاضر در فيلم مستند راك آن (كارگردان: شهيار كبيري)

جهت دريافت اين آلبوم به لينك زير مراجعه نماييد:

..:: آلبوم موسيقي راك آن ::...

0
0

پيش فروش آلبوم موسيقي ROCK ON

مجموعه موزيك هاي هنرمندان حاضر در فيلم مستند راك آن (كارگردان: شهيار كبيري)

جهت دريافت اين آلبوم به لينك زير مراجعه نماييد:

..:: سير تا پياز ساند تراك قصه زير زمين يا همان راك آن از زبان شهيار كبيري ::...

0
0

چند روزی است کاوه آفاق (آهنگساز تیتراژ پایانی فیلم مستند راک آن) از سوی فستیوال زیرزمین آوارد با ساند تراک "قصه زیرزمین یا همان راک آن" مشترکا به مقام اول رسیده که این مهم باعث شده تا زخم های بسیاری از دوستان دهان باز کند و از در و دیوار این مجازی آباد سعی در تخریب وی و عوامل تولید مستند Rock On ( به جهت استفاده از ساند تراک مذکور در تیتراژ پایانی فیلم) برآیند. بد ندیدیم که در جهت التیام این زخم ها، از سیر تا پیاز ساندتراک مستند Rock On و چگونگی قرار گرفتن آن بر روی تیتراژ پایانی فیلم را مختصرا برایتان شرح دهیم:

rock on movie's 1

میانه های راه تصویر برداری مستند راک آن بودیم که یک روز با امیر مطلبی نشستیم و به سرمان زد که برای تیتراژ پایانی فیلم یک ساندتراک اختصاصی هم داشته باشیم. ابتدا موضوع را با شهاب الدین (مرتضوی) و کاوه آفاق در میان گذاشتیم و قرار بر این شد تا پویان رومزی ترانه این اثر را بسراید. پس از دو هفته، پویان ترانه "من فقط دور خودم می چرخم" را به زیبایی هر چه تمام تر سرود و تحویل بنده حقیر داد. ترانه ی پویان براستی که زیبا بود و حکایت از سردر گمی راکرهای ایران داشت که مدام در این سال ها آزمون و خطا می کنند پس و پیش می روند... کار آهنگسازی این ترانه را به اتفاق نظر جمع (شهاب الدین – کاوه آفاق – عبدی بهروانفر و ...) به شهاب الدین سپردیم که پس از هفته ها تلاش و مشقت، در حدود 80% ملودی "من فقط دور خودم می چرخم" را آماده کرد؛ ولی از آنجا که به گفته خود شهاب، این ملودی نیاز مبرمی به تکنیکال خوانی خوانندگانش داشت و فرصت آنچنانی برای تمرین ووکال و Manage  کردن و ضبط نهایی این اثر نبود، به ناچار و بنا به درخواست خود شهاب الدین عزیز، بی خیال چرخیدن به دور خود شدیم! (لازم به ذکر است که قرار بر این شد که این ترانه بعدها به صورت تک صدا از شهاب الدین منتشر شود.)

اما ما با توجه به فرصت اندک باقی مانده تا پایان کار پروژه Rock ON اینبار تصمیم گرفتیم کار ساخت آهنگ تیتراژ پایانی را به خود کاوه (آفاق) بسپاریم و اتفاقا کاوه نیز فروتنانه پذیرفت و با سرعت هرچه تمام تر، اتود ساند تراک "قصه زیر زمین" را که با تنظیم کننده اثر، آراد آریا همخوانی کرده بود جهت گرفتن تائید اولیه ی تیم کارگردانی،به دست ما رساند که بی تعارف می گوییم: با این "قصه زیر زمین" آنها که سروده خود کاوه هم بود به شدت ارتباط برقرار کردیم. از همان ابتدا هم نیت عوامل تولید از ساخت Sound Track فیلم، ابزاری بود برای تبلیغ مستند Rock On، که کاوه با هوشیاری تمام بر خلاف ذهنیت غلط خیلی ها، به عمد صرفا کار را در قالب سبک راک نبست تا ما را در جهت هدفمان که همان تبلیغ این فیلم میان عوام مردم باشد،یاری دهد (همه ما بر این عقیده بودبم که جامعه راک و مخاطبانش از ساخت این فیلم با خبرند و اسم فیلم را باید در بین اقشار و سلیقه های مختلف نیز جا انداخت). پس از شنیدن و تائید کار، از آنجایی که همیشه کارهای گروهی و دسته جمعی را بیشتر دوست می داشتیم و قصد باب کردن فضایی دوستانه جهت همکاری راکرهای ایرانی در کنار هم را - برای اولین بار داشتیم- از کاوه به عنوان خالق اثر اجازه گرفتیم تا روی این موزیک از خوانندگان دیگری هم که در مستند Rock on حضور دارند دعوت کنیم تا به صورت چند صدا، این آهنگ تیتراژ پایانی فیلم را بخوانند.

گزینه های مورد انتخاب بنده و تیم کارگردانی مستند راک آن که از آن ها برای شرکت در این پروژه مشترک دعوت به عمل آوردیم، در ابتدا به این قرار بود: اروین خاچیکیان، عبدی بهروانفر، شهاب الدین، بهرنگ علوی، سیامک بغدادی و کاوه آفاق.(لازم به ذکر است آراد آریا از همان ابتدا و از سوی کاوه آفاق به عنوان کسی که در خلق ابتدایی این اثر سهم بزرگی داشت، به عنوان یکی از خوانندگان رزرو شده بود)

داستان را با تک تک بچه ها در میان گذاشتیم و به ترتیب شهاب الدین، بهرنگ علوی،سیامک بغدادی، عبدی بهروانفر، هر یک به دلایلی انصراف خود را از همکاری در این پروژه اعلام کردند. شهاب الدین، ملودی "قصه زیرزمین" را مناسب کار و سبک خود ندید ، بهرنگ علوی هفته ها در آلمان سرما خورد و بعد به خاطر برنامه کنسرت های پشت سر هم در اروپا.، نتوانست و فرصت نکرد که بخواند، عبدی بهروانفر نیز برای هر کسی یک دلیل آورد که فعلا در این پروژه با بقیه نخواند بهتر است، سیامک بغدادی هم گویا همخوانی با یکی (شاید هم بیشتر) از گزینه های فیکس شده را دوست نمی داشت از کار کنار کشید و...

پس از این کناره گیری دسته جمعی، آرین نائینی را به کاوه معرفی کردم و به او گفتم که از ابتدا هم دوست می داشتیم که او به جای خیلی ها از همان اول در کار می بود و پس از چند جلسه صحبت با آرین نائینی، او حاضر به همکاری با ما شد. با اروین خاچیکیان بزرگ و دوست داشتنی که از بزرگترین افتخارات زندگی من و بروبچه های راک آن، آشنایی و همکاری با این مرد بزرگ و نازنین است،هنگامی که با Serj Tankian در تور کنسرت هایش بود، طی چند جلسه به صورت تلفنی صحبت کردیم و اروین با همان فروتنی مثال زدنی اش، علی رغم مشغله فراوران حاضر به همکاری با راکر های ایرانی در این پروژه شد.سپس در جهت هدف گذاریمان در سمت و سوی تبلیغ فیلم در بین طیف وسیع تری از مردم، پیشنهاد اضافه شدن یک پارت رپ، را به کاوه آفاق دادیم و پس از صحبت با یاس (که از دید همه ی ما جزو آبرو مند ترین رپرهای ایرانیست)و شنیدن موزیک قصه زیرزمین توسط وی، یاسر عزیز نیز زحمت نوشتن تکست و خواندن پارت رپ را کشید و در خلق این اثر مارا یاری داد.آراد آریا هم که افتخار آشنایی با او را از سر همین کار و توسط کاوه آفاق نازنین پیدا کردم هم که از ابتدا تا انتها در بطن ماجرا بود...

موسیقی این تراک را که ساخته کاوه آفاق است را گروه خود کاوه یعنی The Ways متشکل از ایمان محمدی (درامز) و حامد قناد (باس) به اجرا در آوردند و آراد آریا هم ویولن را نواخت و در قسمت هایی که اروین خاچیکیان نیز می خواند،گیتار آکوستیک را شخص اروین می نوازد و خب علی رغم حضور اروین که یکی از بهترین تنظیم کننده های بین المللی است، کار تنظیم را آراد آریا به خوبی انجام داد.

در هر صورت، خیلی خوب یا خیلی بد، این اثر یکی از آثار مشترک و شاید ماندگار حداقل موسیقی پاپ - راک ما باشد، ماندگار از آن جهت که از این دست اتفاق ها و از این دست همکاری های مشترک به جز چند بار در تله برنامه های سال نوی ماهواره های لس آنجلسی، هرگز رخ نداده است. کار، کار کوچکی نبود اما این روزها شاهد آن هستیم که با انواع و اقسام تهمت ها مبنی بر کاور بودن این موزیک، یا راک نبودن اثر،شعاری بودن lyric، انتخاب نادرست بعضی از گزینه ها جهت همخوانی و... مواجه ایم! و جالب تر اینکه همه ی این حرف ها پس از رقابت کاوه آفاق با نیمی از همین موزیسن ها در فستیوال زیرزمین آوارد بود!

هرچه که بود، ما این ساند تراک را با تلاش گروهی تیم سازنده موزیک و تیم دیگری که در پشت این کار جهت هماهنگی و Manage کردن کار بود را آماده کردیم تا تبلیغی شود برای فیلم مستند Rock On اما گویا فقط بسان خاری شد و رفت در چشم دوستان!!! امروز و پس از آن که این ساند تراک با  استقبالی کم نظیر به دل مردم و حتی داوران فستیوال زیرزمین آوارد (درست یا غلط) راه یافته، شاهد آن هستیم که رفقای دیروز از پشت خنجر بسته اند و نوچه هایشان را جلو انداخته اند تا با تهمت، فحاشی و بی حرمتی به ما و خالقین موزیک تیتراژ پایانی،سعی در کوچک شمردن این ساند تراک و در مقیاسی بزرگ تر، فیلم مستند rock on را داشته باشند.

عرضی نیست، که هرچه هست از سر تقصیر خودمان در بالا کشیدن این دوستان به اصطلاح موزیسن را در این چند ساله اخیر بوده که آن قدر آنها را در خیال خودشان بالاتر از اینی که هستند کشیده ایم، که دیگر حتی مارا به خاطر ندارند.مقصود از این نوشته، عریضه نویسی نیست و هرگز در جهت شنیدن نقد های مخالف و تند بی جنبه نبوده ایم و نیستیم، اما اینکه حرف های در گوشی و خاله زنکی تان را در چهارچوب نقد بگنجانید به ما قالب کنید و از ما توقع بیجا داشته باشید که همه آنها را چشم وگوش بسته بپذیریم، واقعا معذوریم!

 

با همه این تفاسیر، مطمئنا اگر زحمات کاوه آفاق عزیز،آراد آریا، اروین خاچیکیان، یاس، آرین نائینی، امیر مطلبی، حسین صفری، آریا کرنافی، پویا ثابتی،حامد قناد، علیرضا پور رضا،ایمان محمدی،فرامرز محبی، مرتضی درودیان، کامبیز اخباری، سورنا افخم الشعرا و ... دیگر عزیزان پشت صحنه نبود، این اثر، خوب یا بد، هرگز به جا نمی ماند و این زخم های کهنه دهان باز نمی کرد تا ما یک بار دیگر فاصله دوست از دشمن را به این سادگی و به یاد دوران دبستانمان اندازه بگیریم...

backstage rock on movie's

شهیار کبیری – ۲8 آبان 89 - تهران

پ.ن۱: آلبوم موسیقی فیلم مستند راک آن را با کلی دنگ و فنگ آماده کردیم که ملت سرفرازمون اين اثر را به صورت ارجينال خريداري كنند تا هم از موسيقي راك حمايت كرده باشند و هم انگيزه اي بدهند به ما براي كارهاي نوي بعدي... اما هي ما خودمون رو از اينور جر داديم كه نگذاريد واسه دانلود - هي ملت فهيممون از اونور مارو به فلانشونم حساب نكردن و گذاشتند واسه دانلود! اما ما از رو نمي ريم و كماكان به شعور شما چشم داريم و يكبار ديگه لينك هاي خريد رو براتون مي گذاريم:

لينك خريد پستي در سراسر ايران: اينجا كليك كنيد / ناشر در ايران پالاپال پروداكشن

لينك خريد پستي در سراسر دنيا از سايت cd baby : اینجا کلیلک کنید  / ناشر کمپانی بم آهنگ

لينك خريد پستي در سراسر دنيا از سايت iTunes:اینجا کلیک کنید / ناشر بم آهنگ آمریکا

پ.ن۲: لینک های مرتبط با آلبوم - ممنون از مدیران سایت های مذکور

صحبت هاي اخير راجع به مستند راك آن - سايت راك بازها

پخش اينترنتي آلبوم راك آن - سايت راديو راك

 

 

..:: سير تا پياز ساند تراك قصه زير زمين يا همان راك آن از زبان شهيار كبيري ::...

0
0

چند روزی است کاوه آفاق (آهنگساز تیتراژ پایانی فیلم مستند راک آن) از سوی فستیوال زیرزمین آوارد با ساند تراک "قصه زیرزمین یا همان راک آن" مشترکا به مقام اول رسیده که این مهم باعث شده تا زخم های بسیاری از دوستان دهان باز کند و از در و دیوار این مجازی آباد سعی در تخریب وی و عوامل تولید مستند Rock On ( به جهت استفاده از ساند تراک مذکور در تیتراژ پایانی فیلم) برآیند. بد ندیدیم که در جهت التیام این زخم ها، از سیر تا پیاز ساندتراک مستند Rock On و چگونگی قرار گرفتن آن بر روی تیتراژ پایانی فیلم را مختصرا برایتان شرح دهیم:

rock on movie's 1

میانه های راه تصویر برداری مستند راک آن بودیم که یک روز با امیر مطلبی نشستیم و به سرمان زد که برای تیتراژ پایانی فیلم یک ساندتراک اختصاصی هم داشته باشیم. ابتدا موضوع را با شهاب الدین (مرتضوی) و کاوه آفاق در میان گذاشتیم و قرار بر این شد تا پویان رومزی ترانه این اثر را بسراید. پس از دو هفته، پویان ترانه "من فقط دور خودم می چرخم" را به زیبایی هر چه تمام تر سرود و تحویل بنده حقیر داد. ترانه ی پویان براستی که زیبا بود و حکایت از سردر گمی راکرهای ایران داشت که مدام در این سال ها آزمون و خطا می کنند پس و پیش می روند... کار آهنگسازی این ترانه را به اتفاق نظر جمع (شهاب الدین – کاوه آفاق – عبدی بهروانفر و ...) به شهاب الدین سپردیم که پس از هفته ها تلاش و مشقت، در حدود 80% ملودی "من فقط دور خودم می چرخم" را آماده کرد؛ ولی از آنجا که به گفته خود شهاب، این ملودی نیاز مبرمی به تکنیکال خوانی خوانندگانش داشت و فرصت آنچنانی برای تمرین ووکال و Manage  کردن و ضبط نهایی این اثر نبود، به ناچار و بنا به درخواست خود شهاب الدین عزیز، بی خیال چرخیدن به دور خود شدیم! (لازم به ذکر است که قرار بر این شد که این ترانه بعدها به صورت تک صدا از شهاب الدین منتشر شود.)

اما ما با توجه به فرصت اندک باقی مانده تا پایان کار پروژه Rock ON اینبار تصمیم گرفتیم کار ساخت آهنگ تیتراژ پایانی را به خود کاوه (آفاق) بسپاریم و اتفاقا کاوه نیز فروتنانه پذیرفت و با سرعت هرچه تمام تر، اتود ساند تراک "قصه زیر زمین" را که با تنظیم کننده اثر، آراد آریا همخوانی کرده بود جهت گرفتن تائید اولیه ی تیم کارگردانی،به دست ما رساند که بی تعارف می گوییم: با این "قصه زیر زمین" آنها که سروده خود کاوه هم بود به شدت ارتباط برقرار کردیم. از همان ابتدا هم نیت عوامل تولید از ساخت Sound Track فیلم، ابزاری بود برای تبلیغ مستند Rock On، که کاوه با هوشیاری تمام بر خلاف ذهنیت غلط خیلی ها، به عمد صرفا کار را در قالب سبک راک نبست تا ما را در جهت هدفمان که همان تبلیغ این فیلم میان عوام مردم باشد،یاری دهد (همه ما بر این عقیده بودبم که جامعه راک و مخاطبانش از ساخت این فیلم با خبرند و اسم فیلم را باید در بین اقشار و سلیقه های مختلف نیز جا انداخت). پس از شنیدن و تائید کار، از آنجایی که همیشه کارهای گروهی و دسته جمعی را بیشتر دوست می داشتیم و قصد باب کردن فضایی دوستانه جهت همکاری راکرهای ایرانی در کنار هم را - برای اولین بار داشتیم- از کاوه به عنوان خالق اثر اجازه گرفتیم تا روی این موزیک از خوانندگان دیگری هم که در مستند Rock on حضور دارند دعوت کنیم تا به صورت چند صدا، این آهنگ تیتراژ پایانی فیلم را بخوانند.

گزینه های مورد انتخاب بنده و تیم کارگردانی مستند راک آن که از آن ها برای شرکت در این پروژه مشترک دعوت به عمل آوردیم، در ابتدا به این قرار بود: اروین خاچیکیان، عبدی بهروانفر، شهاب الدین، بهرنگ علوی، سیامک بغدادی و کاوه آفاق.(لازم به ذکر است آراد آریا از همان ابتدا و از سوی کاوه آفاق به عنوان کسی که در خلق ابتدایی این اثر سهم بزرگی داشت، به عنوان یکی از خوانندگان رزرو شده بود)

داستان را با تک تک بچه ها در میان گذاشتیم و به ترتیب شهاب الدین، بهرنگ علوی،سیامک بغدادی، عبدی بهروانفر، هر یک به دلایلی انصراف خود را از همکاری در این پروژه اعلام کردند. شهاب الدین، ملودی "قصه زیرزمین" را مناسب کار و سبک خود ندید ، بهرنگ علوی هفته ها در آلمان سرما خورد و بعد به خاطر برنامه کنسرت های پشت سر هم در اروپا.، نتوانست و فرصت نکرد که بخواند، عبدی بهروانفر نیز برای هر کسی یک دلیل آورد که فعلا در این پروژه با بقیه نخواند بهتر است، سیامک بغدادی هم گویا همخوانی با یکی (شاید هم بیشتر) از گزینه های فیکس شده را دوست نمی داشت از کار کنار کشید و...

پس از این کناره گیری دسته جمعی، آرین نائینی را به کاوه معرفی کردم و به او گفتم که از ابتدا هم دوست می داشتیم که او به جای خیلی ها از همان اول در کار می بود و پس از چند جلسه صحبت با آرین نائینی، او حاضر به همکاری با ما شد. با اروین خاچیکیان بزرگ و دوست داشتنی که از بزرگترین افتخارات زندگی من و بروبچه های راک آن، آشنایی و همکاری با این مرد بزرگ و نازنین است،هنگامی که با Serj Tankian در تور کنسرت هایش بود، طی چند جلسه به صورت تلفنی صحبت کردیم و اروین با همان فروتنی مثال زدنی اش، علی رغم مشغله فراوران حاضر به همکاری با راکر های ایرانی در این پروژه شد.سپس در جهت هدف گذاریمان در سمت و سوی تبلیغ فیلم در بین طیف وسیع تری از مردم، پیشنهاد اضافه شدن یک پارت رپ، را به کاوه آفاق دادیم و پس از صحبت با یاس (که از دید همه ی ما جزو آبرو مند ترین رپرهای ایرانیست)و شنیدن موزیک قصه زیرزمین توسط وی، یاسر عزیز نیز زحمت نوشتن تکست و خواندن پارت رپ را کشید و در خلق این اثر مارا یاری داد.آراد آریا هم که افتخار آشنایی با او را از سر همین کار و توسط کاوه آفاق نازنین پیدا کردم هم که از ابتدا تا انتها در بطن ماجرا بود...

موسیقی این تراک را که ساخته کاوه آفاق است را گروه خود کاوه یعنی The Ways متشکل از ایمان محمدی (درامز) و حامد قناد (باس) به اجرا در آوردند و آراد آریا هم ویولن را نواخت و در قسمت هایی که اروین خاچیکیان نیز می خواند،گیتار آکوستیک را شخص اروین می نوازد و خب علی رغم حضور اروین که یکی از بهترین تنظیم کننده های بین المللی است، کار تنظیم را آراد آریا به خوبی انجام داد.

در هر صورت، خیلی خوب یا خیلی بد، این اثر یکی از آثار مشترک و شاید ماندگار حداقل موسیقی پاپ - راک ما باشد، ماندگار از آن جهت که از این دست اتفاق ها و از این دست همکاری های مشترک به جز چند بار در تله برنامه های سال نوی ماهواره های لس آنجلسی، هرگز رخ نداده است. کار، کار کوچکی نبود اما این روزها شاهد آن هستیم که با انواع و اقسام تهمت ها مبنی بر کاور بودن این موزیک، یا راک نبودن اثر،شعاری بودن lyric، انتخاب نادرست بعضی از گزینه ها جهت همخوانی و... مواجه ایم! و جالب تر اینکه همه ی این حرف ها پس از رقابت کاوه آفاق با نیمی از همین موزیسن ها در فستیوال زیرزمین آوارد بود!

هرچه که بود، ما این ساند تراک را با تلاش گروهی تیم سازنده موزیک و تیم دیگری که در پشت این کار جهت هماهنگی و Manage کردن کار بود را آماده کردیم تا تبلیغی شود برای فیلم مستند Rock On اما گویا فقط بسان خاری شد و رفت در چشم دوستان!!! امروز و پس از آن که این ساند تراک با  استقبالی کم نظیر به دل مردم و حتی داوران فستیوال زیرزمین آوارد (درست یا غلط) راه یافته، شاهد آن هستیم که رفقای دیروز از پشت خنجر بسته اند و نوچه هایشان را جلو انداخته اند تا با تهمت، فحاشی و بی حرمتی به ما و خالقین موزیک تیتراژ پایانی،سعی در کوچک شمردن این ساند تراک و در مقیاسی بزرگ تر، فیلم مستند rock on را داشته باشند.

عرضی نیست، که هرچه هست از سر تقصیر خودمان در بالا کشیدن این دوستان به اصطلاح موزیسن را در این چند ساله اخیر بوده که آن قدر آنها را در خیال خودشان بالاتر از اینی که هستند کشیده ایم، که دیگر حتی مارا به خاطر ندارند.مقصود از این نوشته، عریضه نویسی نیست و هرگز در جهت شنیدن نقد های مخالف و تند بی جنبه نبوده ایم و نیستیم، اما اینکه حرف های در گوشی و خاله زنکی تان را در چهارچوب نقد بگنجانید به ما قالب کنید و از ما توقع بیجا داشته باشید که همه آنها را چشم وگوش بسته بپذیریم، واقعا معذوریم!

 

با همه این تفاسیر، مطمئنا اگر زحمات کاوه آفاق عزیز،آراد آریا، اروین خاچیکیان، یاس، آرین نائینی، امیر مطلبی، حسین صفری، آریا کرنافی، پویا ثابتی،حامد قناد، علیرضا پور رضا،ایمان محمدی،فرامرز محبی، مرتضی درودیان، کامبیز اخباری، سورنا افخم الشعرا و ... دیگر عزیزان پشت صحنه نبود، این اثر، خوب یا بد، هرگز به جا نمی ماند و این زخم های کهنه دهان باز نمی کرد تا ما یک بار دیگر فاصله دوست از دشمن را به این سادگی و به یاد دوران دبستانمان اندازه بگیریم...

backstage rock on movie's

شهیار کبیری – ۲8 آبان 89 - تهران

پ.ن۱: آلبوم موسیقی فیلم مستند راک آن را با کلی دنگ و فنگ آماده کردیم که ملت سرفرازمون اين اثر را به صورت ارجينال خريداري كنند تا هم از موسيقي راك حمايت كرده باشند و هم انگيزه اي بدهند به ما براي كارهاي نوي بعدي... اما هي ما خودمون رو از اينور جر داديم كه نگذاريد واسه دانلود - هي ملت فهيممون از اونور مارو به فلانشونم حساب نكردن و گذاشتند واسه دانلود! اما ما از رو نمي ريم و كماكان به شعور شما چشم داريم و يكبار ديگه لينك هاي خريد رو براتون مي گذاريم:

لينك خريد پستي در سراسر ايران: اينجا كليك كنيد / ناشر در ايران پالاپال پروداكشن

لينك خريد پستي در سراسر دنيا از سايت cd baby : اینجا کلیلک کنید  / ناشر کمپانی بم آهنگ

لينك خريد پستي در سراسر دنيا از سايت iTunes:اینجا کلیک کنید / ناشر بم آهنگ آمریکا

پ.ن۲: لینک های مرتبط با آلبوم - ممنون از مدیران سایت های مذکور

صحبت هاي اخير راجع به مستند راك آن - سايت راك بازها

پخش اينترنتي آلبوم راك آن - سايت راديو راك

 

 


...:: blamable ::...

0
0

 

حالتِ آ.لتِ پیرمردِ نگهبانِ توالت های گمرک و شوش را گرفته ام و مدام منتظر کسی خوابیده ام که سالهاست ندیدمش حتی در خیلِ کابوس ها و ناچیزِ رویاهام...

تقصیر تو هم نیست، نقش ام را اینگونه نوشته کسی که بازی عادلانه سرش نیست

عدالت را با خالی گذاشتن دست هایم می بیند و پاهایم را بندِ تویی کرده که سرشار از منیتی و بس که بصیر است و بینا چشم دیدن با تو بودنم را هم ندارد – با تو بودنی که زیاد توفیقی هم ندارد اینروزها؛

مسخره است، می دانم که تقصیر او هم نیست...

مدام در این ثانیه ها که هر کدام به سال رسیده از خودم می پرسم حالا که داستانم  به اینجا کشیده ، از بین من و تو و خدا پس مقصر کیست؟ و افسوس که

نه تو و نه خدا دیگر هیچ کدامتان  برایم مهم نیست.

او مرا بازی می دهد و تو هم که برایش نقش بازی می کنی و در این رقابت کثیف و نابرابرتان منم که همیشه باید مثل فا.حشه ها ببازم که خب دارم مثل ارزانترین اشان،همیشه برایتان مُفتِ مُفت می بازم و

هیچ امیدی هم به پنج شنبه شبی برایم نمانده که حداقل  برای یک بار هم که شده یکی از شما بازنده باشید تا ظرف های جمعه صبح اتان را برای یک بار هم که شده من بشورم!

blamable post

پ.ن۱: مخاطب خاصی ندارد - نه عاشقانه است - نه سیاسی - نه اجتماعی و نه اقتصادی ...

همین جوری یک چیزی است برای دل صاحب مرده خودمان!

پ.ن۲: مصاحبه تصویری من با "راک دی ال" را از اینجا - یوتیوب می توانید ببینید.

پ.ن۳: مجله شماره شش پالاپال را هم که در پاره ای از صفحات آن می نویسم را نیز می توانید از اینجا بخوانید. دانلود با حجم بالا و دانلود با حجم پایین .

...:: blamable ::...

0
0

 

حالتِ آ.لتِ پیرمردِ نگهبانِ توالت های گمرک و شوش را گرفته ام و مدام منتظر کسی خوابیده ام که سالهاست ندیدمش حتی در خیلِ کابوس ها و ناچیزِ رویاهام...

تقصیر تو هم نیست، نقش ام را اینگونه نوشته کسی که بازی عادلانه سرش نیست

عدالت را با خالی گذاشتن دست هایم می بیند و پاهایم را بندِ تویی کرده که سرشار از منیتی و بس که بصیر است و بینا چشم دیدن با تو بودنم را هم ندارد – با تو بودنی که زیاد توفیقی هم ندارد اینروزها؛

مسخره است، می دانم که تقصیر او هم نیست...

مدام در این ثانیه ها که هر کدام به سال رسیده از خودم می پرسم حالا که داستانم  به اینجا کشیده ، از بین من و تو و خدا پس مقصر کیست؟ و افسوس که

نه تو و نه خدا دیگر هیچ کدامتان  برایم مهم نیست.

او مرا بازی می دهد و تو هم که برایش نقش بازی می کنی و در این رقابت کثیف و نابرابرتان منم که همیشه باید مثل فا.حشه ها ببازم که خب دارم مثل ارزانترین اشان،همیشه برایتان مُفتِ مُفت می بازم و

هیچ امیدی هم به پنج شنبه شبی برایم نمانده که حداقل  برای یک بار هم که شده یکی از شما بازنده باشید تا ظرف های جمعه صبح اتان را برای یک بار هم که شده من بشورم!

blamable post

پ.ن۱: مخاطب خاصی ندارد - نه عاشقانه است - نه سیاسی - نه اجتماعی و نه اقتصادی ...

همین جوری یک چیزی است برای دل صاحب مرده خودمان!

پ.ن۲: مصاحبه تصویری من با "راک دی ال" را از اینجا - یوتیوب می توانید ببینید.

پ.ن۳: مجله شماره شش پالاپال را هم که در پاره ای از صفحات آن می نویسم را نیز می توانید از اینجا بخوانید. دانلود با حجم بالا و دانلود با حجم پایین .

...:: every day is night ::...

0
0

مَثَل من و دنیای اینروزهایم مانند مَثَل پستـانهای من و عقل توی سرتوست،

هیچ کداممان نمی دانیم از چی امان چگونه استفاده کنیم! 

تعارف که نداریم... من واقعا دلم همیشه می سوخت ،
برای مردانی که زندگیشان را خیلی وقت است باخته اند.
باخته اند به عشقشان، به زنانشان ، 
زنی که دیگر دوستشان ندارد...

و حالا حیرانم از اینکه  اینروزها دل کسی برای من نسوزد اشتباها...

آخر می دانم که تو خودت نمی دانی  و فراموش کردی که هنوز هم مرا دوست می داری!

سر و ته زندگی ات را بگیری سرجمع دو بار منطق ات را قاضی نکردی لعنتی و حالا که ته بن بست رابطه امان هم که نرسیدیم، خیابان احساست را بستی و جاده عقل ات را با دلیل و منطق یکطرفه باز می کنی؟!

می کنی،

تو از همان روزی که گفتی بدون من حتی نفس هم نمی توانی بکشی تا امروزی که لابد در آغوش دیگری نفس نفس می زنی، مدام فکر و جسم و روح و روان ام را پاره پاره می کنی... به همان خدایی که نمی  دانم اینروزها برای شهادت در کدام دادگاه پول بیشتری می گیرد که اینجا، جاده یکطرفه رابطه امان دیگر برایش چیزی نمی سُلفد قسم که مرا می...

حالا هم که تصمیم گرفته ای نبودنم را،

منتظر مانده ام و عادت می کنم به خودآزاری یا خود ...

تصمیم گرفته ام تا برگشتنت "تنها " باشم و فارغ از همه ی "تن ها"، بو بکشم عطرت را و یاد بدهم به احساسم

که باور کند همه ی دروغ هایی را که راستی دنیا را بلعیده اند و

باور کند که اینجا برای اصغر و حسن و حسین و تقی و ممد، شاید فاصله یک عشق تا عشق بعدی به اندازه یک سیگار کشیدن است،

اما برای من عشق تو چیزی دیگری است  ناز ان این ...

0021

پ.ن: تصویر از Scott G brooks

...:: every day is night ::...

0
0

مَثَل من و دنیای اینروزهایم مانند مَثَل پستـانهای من و عقل توی سرتوست،

هیچ کداممان نمی دانیم از چی امان چگونه استفاده کنیم! 

تعارف که نداریم... من واقعا دلم همیشه می سوخت ،
برای مردانی که زندگیشان را خیلی وقت است باخته اند.
باخته اند به عشقشان، به زنانشان ، 
زنی که دیگر دوستشان ندارد...

و حالا حیرانم از اینکه  اینروزها دل کسی برای من نسوزد اشتباها...

آخر می دانم که تو خودت نمی دانی  و فراموش کردی که هنوز هم مرا دوست می داری!

سر و ته زندگی ات را بگیری سرجمع دو بار منطق ات را قاضی نکردی لعنتی و حالا که ته بن بست رابطه امان هم که نرسیدیم، خیابان احساست را بستی و جاده عقل ات را با دلیل و منطق یکطرفه باز می کنی؟!

می کنی،

تو از همان روزی که گفتی بدون من حتی نفس هم نمی توانی بکشی تا امروزی که لابد در آغوش دیگری نفس نفس می زنی، مدام فکر و جسم و روح و روان ام را پاره پاره می کنی... به همان خدایی که نمی  دانم اینروزها برای شهادت در کدام دادگاه پول بیشتری می گیرد که اینجا، جاده یکطرفه رابطه امان دیگر برایش چیزی نمی سُلفد قسم که مرا می...

حالا هم که تصمیم گرفته ای نبودنم را،

منتظر مانده ام و عادت می کنم به خودآزاری یا خود ...

تصمیم گرفته ام تا برگشتنت "تنها " باشم و فارغ از همه ی "تن ها"، بو بکشم عطرت را و یاد بدهم به احساسم

که باور کند همه ی دروغ هایی را که راستی دنیا را بلعیده اند و

باور کند که اینجا برای اصغر و حسن و حسین و تقی و ممد، شاید فاصله یک عشق تا عشق بعدی به اندازه یک سیگار کشیدن است،

اما برای من عشق تو چیزی دیگری است  ناز ان این ...

0021

پ.ن: تصویر از Scott G brooks

...:: سه مرداد نود ::...

0
0

نگاهم تاریک و روزهایم همه در لابه لای شیشه های تقسیم دارو و قرص های اعصاب، دوز به دوز خلاصه شده اند... پرستار با صدای خفه به سعید که روز تولدم برای ملاقات به تیمارستان آمده بود تا با چسب قطره ای که در دست داشت عینکِ شکسته ام را بچسباند می گفت: "افسار رفیقت دست همین شیشه ها و داروهاست.."  بعد سعید زیر چشمی به من نگاه می کرد که مبادا من حرف های مزخرفِ این پرستارِ لکا.ته را شنیده باشم....

نمی دانم چرا سعید دلش برای من می سوخت، این حالتِ من که  زیر مُشتی خاطره مدفوع شده ام نه دلسوزی می خواست نه ترحم... مگر حالت پسر ابلهی مثل من  که با فالش ترین عقاید دلبسته زنان آبستنی می شد تا ثانیه به ثانیه ویارش کنند اسفبار است؟ مگر حماقت و انتظار کسی را که روزی ستاره من در زمین بود و امروز دست در دست ماه پتیاره در آسمان ها فکر خوش گذرانی است و نیم نگاهی به حال و روزم نمی اندازد، جایی برای دلسوزی می گذارد؟ اصلا که گفته اگر قرار باشد کسی دلش به حال و روزم بسوزد به ملاقاتم بیاید تا تولدم را تبریک  بگوید، آن شخص باید سعید،حسین،امیر،آریا یا هر دیو.ث دیگری باشد؟!

در همین فکرو خیالاتم که سعید با چسب قطره ای عینکم را چسبانده و جای من که الان باید دست در دست تو شمع های تولدم را فووت کنم، محل شکستگی عینک را فووت می کند که زودتر بچسبد و ... روی صورتم می گذارد. سیگاری کنارم می کشد،مرا  به جای تو می بوسد، آهی می کشد و می رود... و من در این فکر که برای بعضی لحظاتم باید خون بدهم، برای دیدنت باید انتظار بکشم و جون بدهم، با کلی زور و زحمت چسب قطره ای را که سعید بالای تختم جا گذاشته بر می دارم و روی لب هایم می مالم، آخر می دانی؟ آدم که باشی برای انجام دادنِ هر کاری باید دل و دماغ انجام دادنش رو داشته باشی؛می فهمی؟

ایندفعه که آمدی توی رویاهایم روی تخت تیمارستانی که دست ها و پاهایم را به آن بستی و نشستی روی دل صاحب مُرده ام و دماغِ همیشه چاق و اینروزها لاغرم را کشیدی و گفتی میییووو تولدت مبارک!!! با همین لب های چسبناکم لبانت را برای همیشه پیش خودم بستری ات می کنم، آنوقت ببینم بازهم می توانی فرار کنی...

اوووممممم ...کجایی پس؟ رویاهایت را هم از من دزدیدی؟

sh bd

...:: سه مرداد نود ::...

0
0

نگاهم تاریک و روزهایم همه در لابه لای شیشه های تقسیم دارو و قرص های اعصاب، دوز به دوز خلاصه شده اند... پرستار با صدای خفه به سعید که روز تولدم برای ملاقات به تیمارستان آمده بود تا با چسب قطره ای که در دست داشت عینکِ شکسته ام را بچسباند می گفت: "افسار رفیقت دست همین شیشه ها و داروهاست.."  بعد سعید زیر چشمی به من نگاه می کرد که مبادا من حرف های مزخرفِ این پرستارِ لکا.ته را شنیده باشم....

نمی دانم چرا سعید دلش برای من می سوخت، این حالتِ من که  زیر مُشتی خاطره مدفوع شده ام نه دلسوزی می خواست نه ترحم... مگر حالت پسر ابلهی مثل من  که با فالش ترین عقاید دلبسته زنان آبستنی می شد تا ثانیه به ثانیه ویارش کنند اسفبار است؟ مگر حماقت و انتظار کسی را که روزی ستاره من در زمین بود و امروز دست در دست ماه پتیاره در آسمان ها فکر خوش گذرانی است و نیم نگاهی به حال و روزم نمی اندازد، جایی برای دلسوزی می گذارد؟ اصلا که گفته اگر قرار باشد کسی دلش به حال و روزم بسوزد به ملاقاتم بیاید تا تولدم را تبریک  بگوید، آن شخص باید سعید،حسین،امیر،آریا یا هر دیو.ث دیگری باشد؟!

در همین فکرو خیالاتم که سعید با چسب قطره ای عینکم را چسبانده و جای من که الان باید دست در دست تو شمع های تولدم را فووت کنم، محل شکستگی عینک را فووت می کند که زودتر بچسبد و ... روی صورتم می گذارد. سیگاری کنارم می کشد،مرا  به جای تو می بوسد، آهی می کشد و می رود... و من در این فکر که برای بعضی لحظاتم باید خون بدهم، برای دیدنت باید انتظار بکشم و جون بدهم، با کلی زور و زحمت چسب قطره ای را که سعید بالای تختم جا گذاشته بر می دارم و روی لب هایم می مالم، آخر می دانی؟ آدم که باشی برای انجام دادنِ هر کاری باید دل و دماغ انجام دادنش رو داشته باشی؛می فهمی؟

ایندفعه که آمدی توی رویاهایم روی تخت تیمارستانی که دست ها و پاهایم را به آن بستی و نشستی روی دل صاحب مُرده ام و دماغِ همیشه چاق و اینروزها لاغرم را کشیدی و گفتی میییووو تولدت مبارک!!! با همین لب های چسبناکم لبانت را برای همیشه پیش خودم بستری ات می کنم، آنوقت ببینم بازهم می توانی فرار کنی...

اوووممممم ...کجایی پس؟ رویاهایت را هم از من دزدیدی؟

sh bd

...:: مردِ زن فا.حشه - به قلم کاوه آفاق ::...

0
0

امروز چه روز نکويیست !

پس از کدورت ها ،تلخی ها  و قهر ها ،

تو می آيی.

تو!! تويی که آوازه ات تمام آبروهای شهر را خشکانده است !!

تو را بخشيده ام،برای هزار تکرار بار شايد !!

تو را بخشيده ام،

امّا ،سخت و نفس فرساست گريز از رعشۀ خشم های فروخورده !!

چه تپش ها که قلب من هر بار ،

هر بار که صدايت را از جرز غيبت ها ، و يا نامت را از زبان غريبگان شنيد،،

چه انقباضی که قلب من هر بار ،پاسخش بود به تمام همين ...شنيده ها ....همين شنيده ها....آری ...همين شنيده ها.....

چه تيرگی ها !!!! آه که چه تيرگی ها !!! که نشانه های تنت را، بسياری چون من ،موی به موی ،از بر بودند،

چه تيرگی ها که مي گرفت روح من هر بار ،در پاسخ به تمام  شنيده ها...

باز هم کنون ،امّا ،تو را فرو بخشيده ام ،برای چند هزارمين بار شايد !!

همچنان پاک و بی بديل ميابمت ، در اين روز نکو !! از پس کدورت ها ، تلخی ها و قهر ها !!

چه سخت است ،چه سخت،هر بار ،دليلی ،(پستا.نک وار  مرهم گریه هایم)،حتی اندک،يافتن،برای هر هرز گی بی دليلت !!

!!

چه سخت است، هر بار ،هر دير آمدنت را، هر نيامدنت را،هر بی بنيه گی ات را ، و هر پس زدنت را،معلول حادثه ای روزانه ،انگاشتن...؟؟؟

(خيابان ها شلوغند؟ تلفن ها از کار افتاده اند؟ يا صاحب خانه ها ميهمان را به ساعتی بيش بودن، اجبار کرده اند ؟؟؟ بی بنیه گی اش؟ آه !! آنهم که حاصل کار بی وقفه و دخل نان است...)

منطق توجيهات !! منطق هر مرد زن فا.حشه است !! و من ،پـيش از همه ، و بيش از همه ،شارح بی نوای اين منطق !!

انديشناک،بر آستانِ در زُل زده ،آمدنت را به انتظار می گـِريَـم !!

با کوله ای از توجيحات ،برای هر قصور هر چند بزرگ تو !!

جالب که پـيش از تو ،من خود دليلی برای هر خطايت می سازم ، و در آرامش افيون زده ی ادّله ها ی کودکوارم !!

اندکی در تنت ميهمانی می گيرم،

اندکی می خزم در لابه لا های مشهورت، و اندکی می خوابم ، سر بر زانوان پُـر گناهت  و دست هايت لالايی وار ،شانه می شوند موهاي مرا ،

 و َ او ...

جشن آرامش موهايم را آغاز می کند ؛

جشن تسکين يک ابله !! با ادواتی اندک،يک دست،يک ران ، يک لب ، و برای چند هزارمين تکرار فرياد خواهم کرد  !!

 که می توان پاک انگاشت و بخشيد !!

تو را !! آری ،تو را !! خود تو را  !!

تا مادامی که يک واژه ،تنها همين يک واژه ،همين واژه ساده  پا به پا ،در من مي جوشد ، عشق را مي گويم ،.....عشق !!

و اين بار عشق را ميابم،روزنه توجيه تمام بخشش ها !!

منطق توجيهات ،منطق مردانِ زن فا.حشه است .

و من ،پـيش از همه ، و بيش از همه ،باز هم شارح شيدای اين منطق .

تو را دوست دارم،فا.حشۀ پاکدامن شب های من !!

از همهمۀ تمام دروغ هايت ، ذره ذره پاکي هايت را بر می کـِشم.

من تمام خم و پيچ های سادگی ات را کشف مي کنم، و فقط من مي دانم ،من !!

آخرين همخانه هر شب تو !!

که تو را چه بی نيرنگ می توان بخشيد !!

فا.حشۀ پاکدامن شب های من  !!

 

پ.ن۱: متن بالا تقدیمی است از رفیق نازنیم کاوه آفاق به همه خوانندگان تیمارستان خیلی خصوصی من

مفتخریم که کاوه چند صباحی است در این تیمارستان بستری شده – به امید شفای عاجل برای باقی رفقا – نیز!

شهیار کبیری - کاوه آفاق 

پ.ن ۲ : تا یادم نرفته بگویم؛

مینیمال ترین داستان دنیای این روزهای من و رفقایم

توی ذهن پسرک لاغرِ قد درازی است که

همیشه فکر می کرد معشوقه اش از روی مهربانی گل های قالی را آب می داد، شاشو...

و شاشوی خاک برسری که لباسهایش را سروته از گردن پایین می کشید، پول هایش را می شمرد،لبانش را غنچه می کرد و آرام با

صدایی زیر 15 دسی بل فریاد می زد:

دوستت دارم خوشگله!

مینیمال ترین داستان اینروزهای ما

توی ذهن همین پسرک های لاغر قد درازی است که

موهای فرفری به هم تابیده ای دارند

موهای فرفری ای که خیلی بلند است

اما از بس که فرفری است مثل تک تکِ  ثانیه های این بازی روزگار

خیلی کوتاه به نظر می آید،

آخر می دانید که

فِر است دیگر،فِر

مثل تمام لحظاتی که فر خوردیم و خُب البته که

کاری هم  نمی توان کرد...!

پ.ن۳: تراک جدید کاوه آفاق (گروه دِویز) با نام شال را از اینجا دانلود کنید... با تشکر از آرین نائینی عزیزم به خاطر میکس و مسترینگ و سولو نوازی انتهای موزیک.

پ.ن۴: هفتمین شماره مجله پالاپال را از اینجا دانلود کرده و بخوانید ( در پاره ای از صفحات این مجله می توانید مطالب بنده حقیر را نیز بخوانید)


...:: مردِ زن فا.حشه - به قلم کاوه آفاق ::...

0
0

امروز چه روز نکويیست !

پس از کدورت ها ،تلخی ها  و قهر ها ،

تو می آيی.

تو!! تويی که آوازه ات تمام آبروهای شهر را خشکانده است !!

تو را بخشيده ام،برای هزار تکرار بار شايد !!

تو را بخشيده ام،

امّا ،سخت و نفس فرساست گريز از رعشۀ خشم های فروخورده !!

چه تپش ها که قلب من هر بار ،

هر بار که صدايت را از جرز غيبت ها ، و يا نامت را از زبان غريبگان شنيد،،

چه انقباضی که قلب من هر بار ،پاسخش بود به تمام همين ...شنيده ها ....همين شنيده ها....آری ...همين شنيده ها.....

چه تيرگی ها !!!! آه که چه تيرگی ها !!! که نشانه های تنت را، بسياری چون من ،موی به موی ،از بر بودند،

چه تيرگی ها که مي گرفت روح من هر بار ،در پاسخ به تمام  شنيده ها...

باز هم کنون ،امّا ،تو را فرو بخشيده ام ،برای چند هزارمين بار شايد !!

همچنان پاک و بی بديل ميابمت ، در اين روز نکو !! از پس کدورت ها ، تلخی ها و قهر ها !!

چه سخت است ،چه سخت،هر بار ،دليلی ،(پستا.نک وار  مرهم گریه هایم)،حتی اندک،يافتن،برای هر هرز گی بی دليلت !!

!!

چه سخت است، هر بار ،هر دير آمدنت را، هر نيامدنت را،هر بی بنيه گی ات را ، و هر پس زدنت را،معلول حادثه ای روزانه ،انگاشتن...؟؟؟

(خيابان ها شلوغند؟ تلفن ها از کار افتاده اند؟ يا صاحب خانه ها ميهمان را به ساعتی بيش بودن، اجبار کرده اند ؟؟؟ بی بنیه گی اش؟ آه !! آنهم که حاصل کار بی وقفه و دخل نان است...)

منطق توجيهات !! منطق هر مرد زن فا.حشه است !! و من ،پـيش از همه ، و بيش از همه ،شارح بی نوای اين منطق !!

انديشناک،بر آستانِ در زُل زده ،آمدنت را به انتظار می گـِريَـم !!

با کوله ای از توجيحات ،برای هر قصور هر چند بزرگ تو !!

جالب که پـيش از تو ،من خود دليلی برای هر خطايت می سازم ، و در آرامش افيون زده ی ادّله ها ی کودکوارم !!

اندکی در تنت ميهمانی می گيرم،

اندکی می خزم در لابه لا های مشهورت، و اندکی می خوابم ، سر بر زانوان پُـر گناهت  و دست هايت لالايی وار ،شانه می شوند موهاي مرا ،

 و َ او ...

جشن آرامش موهايم را آغاز می کند ؛

جشن تسکين يک ابله !! با ادواتی اندک،يک دست،يک ران ، يک لب ، و برای چند هزارمين تکرار فرياد خواهم کرد  !!

 که می توان پاک انگاشت و بخشيد !!

تو را !! آری ،تو را !! خود تو را  !!

تا مادامی که يک واژه ،تنها همين يک واژه ،همين واژه ساده  پا به پا ،در من مي جوشد ، عشق را مي گويم ،.....عشق !!

و اين بار عشق را ميابم،روزنه توجيه تمام بخشش ها !!

منطق توجيهات ،منطق مردانِ زن فا.حشه است .

و من ،پـيش از همه ، و بيش از همه ،باز هم شارح شيدای اين منطق .

تو را دوست دارم،فا.حشۀ پاکدامن شب های من !!

از همهمۀ تمام دروغ هايت ، ذره ذره پاکي هايت را بر می کـِشم.

من تمام خم و پيچ های سادگی ات را کشف مي کنم، و فقط من مي دانم ،من !!

آخرين همخانه هر شب تو !!

که تو را چه بی نيرنگ می توان بخشيد !!

فا.حشۀ پاکدامن شب های من  !!

 

پ.ن۱: متن بالا تقدیمی است از رفیق نازنیم کاوه آفاق به همه خوانندگان تیمارستان خیلی خصوصی من

مفتخریم که کاوه چند صباحی است در این تیمارستان بستری شده – به امید شفای عاجل برای باقی رفقا – نیز!

شهیار کبیری - کاوه آفاق 

پ.ن ۲ : تا یادم نرفته بگویم؛

مینیمال ترین داستان دنیای این روزهای من و رفقایم

توی ذهن پسرک لاغرِ قد درازی است که

همیشه فکر می کرد معشوقه اش از روی مهربانی گل های قالی را آب می داد، شاشو...

و شاشوی خاک برسری که لباسهایش را سروته از گردن پایین می کشید، پول هایش را می شمرد،لبانش را غنچه می کرد و آرام با

صدایی زیر 15 دسی بل فریاد می زد:

دوستت دارم خوشگله!

مینیمال ترین داستان اینروزهای ما

توی ذهن همین پسرک های لاغر قد درازی است که

موهای فرفری به هم تابیده ای دارند

موهای فرفری ای که خیلی بلند است

اما از بس که فرفری است مثل تک تکِ  ثانیه های این بازی روزگار

خیلی کوتاه به نظر می آید،

آخر می دانید که

فِر است دیگر،فِر

مثل تمام لحظاتی که فر خوردیم و خُب البته که

کاری هم  نمی توان کرد...!

پ.ن۳: تراک جدید کاوه آفاق (گروه دِویز) با نام شال را از اینجا دانلود کنید... با تشکر از آرین نائینی عزیزم به خاطر میکس و مسترینگ و سولو نوازی انتهای موزیک.

پ.ن۴: هفتمین شماره مجله پالاپال را از اینجا دانلود کرده و بخوانید ( در پاره ای از صفحات این مجله می توانید مطالب بنده حقیر را نیز بخوانید)

..:: دانلود فیلم کوتاه کـــافه قبـــر ::...

0
0

لینک داتلود فیلم کوتاه " کافه قبر"

نویسنده،تهیه کننده و کارگردان: شهیار کبیری

با بازی،صدا و موسیقی: عبدی بهروانفر

داستانی - اجتماعی

سال ساخت: ۱۳۸۷ - تهران

مجری طرح: انجمن سینمای جوانان تهران

سایر بازیگران: امیر مُطلبی - شهیار کبیری - سینا حشمدار - سمانه مُطلبی - حسین کاپله ، محمد کاظم پور و ...

دستیار کارگردان: مهرانا نجفی

مشاور پروژه: آرش معدنی پور

طراح پوستر: سمانه مّطلبی

تصویر بردار: وهاب گائینی

تدوین: مهدی بهرامی

مدت زمان:۲۴ دقیقه

پخش از: پالاپال

کافه قبر

دانلود فیلم

مشاهده از طریق سایت یوتیوب

 

..:: دانلود فیلم کوتاه کـــافه قبـــر ::...

0
0

لینک داتلود فیلم کوتاه " کافه قبر"

نویسنده،تهیه کننده و کارگردان: شهیار کبیری

با بازی،صدا و موسیقی: عبدی بهروانفر

داستانی - اجتماعی

سال ساخت: ۱۳۸۷ - تهران

مجری طرح: انجمن سینمای جوانان تهران

سایر بازیگران: امیر مُطلبی - شهیار کبیری - سینا حشمدار - سمانه مُطلبی - حسین کاپله ، محمد کاظم پور و ...

دستیار کارگردان: مهرانا نجفی

مشاور پروژه: آرش معدنی پور

طراح پوستر: سمانه مّطلبی

تصویر بردار: وهاب گائینی

تدوین: مهدی بهرامی

مدت زمان:۲۴ دقیقه

پخش از: پالاپال

کافه قبر

Download HD

Download HQ

Download NQ

Download 3GP

مشاهده از طریق سایت یوتیوب

 

...:: not important ::..

0
0

مهم نیست که منطق تو فقط برای من بیدار شد و برای این مردم چشم آبی و سبز و موطلایی، بسان فاحشه های ارزانی خوابید تا ته استدلال ، سهم امثال منِ کله سیاهی باشد که هراتفاقی خوبی که هیچ وقت برایم صورت نگرفت به حتم ناقلِ حکمتی باشد از سوی خدا!

حسن ختامت وقتی روی این تخت های رنگ و وارنگی که هرشب عوض می کنی هم لابد حدیثی است خودجوش، که خدا عادل است و عادلانه تبعیض را رعایت کرده همه جا،حتی روی این تخت هایی که تو با دیگری سر همه ی آن چیزهایی که دارند و من ندارم جز عشق – عشق بازی می کنی، می خوابی و سربه سرم می گذاری... 

مهم نیست که منطقِ نخواستنم برای توست و استدلالِ نداشتنت برای من و حکمت هم که لامصب همیشه چسبیده است به خدا...

مهم نیست که استرس من، فرزند همان پدری است که وقتی چیزی می شکند مثل دل، مقصر کسی است که آن را پیش تو جاگذاشته مثل من، و منی که اینروزها از درد و دل با دیوارهای اتاق، سلطان توهمی شده ام بنام قضا وبلا و فرزند دست و پا چلفتی که عرضه هیچ کاری ندارد و از بس دروغ خورده است شبیه من یا نه،خود من شده تا مستحق هر توهینی از جانب تو می بیند خودش را ...

مهم نیست که برخواسته از همان ژن معیوب و عفونتی شده ام که دیگر دوایم پوست کلفتی نیست و خب مطمئنم این نیز برایم حکمتی دارد و توهمی که امانم را بریده است این روزها که خب برایت هیچ مهم نیست...

not important

...:: not important ::..

0
0

مهم نیست که منطق تو فقط برای من بیدار شد و برای این مردم چشم آبی و سبز و موطلایی، بسان فاحشه های ارزانی خوابید تا ته استدلال ، سهم امثال منِ کله سیاهی باشد که هراتفاقی خوبی که هیچ وقت برایم صورت نگرفت به حتم ناقلِ حکمتی باشد از سوی خدا!

حسن ختامت وقتی روی این تخت های رنگ و وارنگی که هرشب عوض می کنی هم لابد حدیثی است خودجوش، که خدا عادل است و عادلانه تبعیض را رعایت کرده همه جا،حتی روی این تخت هایی که تو با دیگری سر همه ی آن چیزهایی که دارند و من ندارم جز عشق – عشق بازی می کنی، می خوابی و سربه سرم می گذاری... 

مهم نیست که منطقِ نخواستنم برای توست و استدلالِ نداشتنت برای من و حکمت هم که لامصب همیشه چسبیده است به خدا...

مهم نیست که استرس من، فرزند همان پدری است که وقتی چیزی می شکند مثل دل، مقصر کسی است که آن را پیش تو جاگذاشته مثل من، و منی که اینروزها از درد و دل با دیوارهای اتاق، سلطان توهمی شده ام بنام قضا وبلا و فرزند دست و پا چلفتی که عرضه هیچ کاری ندارد و از بس دروغ خورده است شبیه من یا نه،خود من شده تا مستحق هر توهینی از جانب تو می بیند خودش را ...

مهم نیست که برخواسته از همان ژن معیوب و عفونتی شده ام که دیگر دوایم پوست کلفتی نیست و خب مطمئنم این نیز برایم حکمتی دارد و توهمی که امانم را بریده است این روزها که خب برایت هیچ مهم نیست...

not important

Viewing all 43 articles
Browse latest View live




Latest Images